چکیده
نحوهی صدور کثرت از وحدت، از مسائل مهم و محوری در فلسفه بوده که از دو جنبهی فاعلیّت الهی و پیدایش کثرت درعالم، موردتوجه حکمای اسلامی قرار گرفتهاست. ابنسینا1و سهروردی2 براساس قاعدهی الواحد به تبیین نظریهی صدور پرداختهاند؛ در این زمینه علیرغم اختلاف در مبانی، هرکدام به روشی خاص عمل نموده چنانکه ابنسینا برمبنای ...
بیشتر
چکیده
نحوهی صدور کثرت از وحدت، از مسائل مهم و محوری در فلسفه بوده که از دو جنبهی فاعلیّت الهی و پیدایش کثرت درعالم، موردتوجه حکمای اسلامی قرار گرفتهاست. ابنسینا1و سهروردی2 براساس قاعدهی الواحد به تبیین نظریهی صدور پرداختهاند؛ در این زمینه علیرغم اختلاف در مبانی، هرکدام به روشی خاص عمل نموده چنانکه ابنسینا برمبنای جهات دوگانهی وجوب و امکان در عقول دهگانه و با فرض کثرت اعتباری عقل اول، به توجیه این نظریه میپردازد؛ درحالیکه سهروردی با ناقص پنداشتن این دو جهت، تغایر بین نورالانوار و نوراول را موردبررسی تفصیلی قرارداده و با استناد به جهات موسّع اشراق و مشاهده، به سلسلهی بیشماری از انوار طولی و عرضی قائل میشود. وی همچنین برمبنای قاعدهی امکان اشرف و با تأکید برعالم مثال، طبقهی ارباب انواع را اثبات میکند که از این حیث تعامل دوسویهی نورشناسی اشراقی را جایگزین ضرورت انعطافناپذیر و یک سویهی وجودشناسی مشائی میسازد. سهروردی در باب آفرینش، با رد علم عنایی مشائیان، علم خداوند را از نوع اضافهی اشراقی دانسته و فرایند شکلگیری عالم را به نظام شگفتانگیز انوار نسبت میدهد.